۱۳۸۹ خرداد ۶, پنجشنبه

خرداد . . .

 . . . خرداد ماه دستان سبز

باز خرداد آمده، این ماه پر داد آمده

شاعر سبز

باز خرداد آمده، این ماه پر داد آمده

از داد و بیداد قضا ، ملت به غلیان آمده

باز سرگردان شود، دیو برگردان شود

در فصل گیر و عاشقی، ملت به میدان آمده

عشق را زنجیر کنند، ایران را نخجیر کنند

در فصل کشتار شما، ملت شتابان آمده

خونین شویم چون می زنیم، راهی شویم چون هی زنیم

در قحط سالی کسان، ملت فراوان آمده

هیهات صحنه گم شود، سبزی ناممکن شود

در سبزه زاران ای رفیق، ملت خرامان آمده


شعر ازسایت جرس

۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

عکس روز


 

ژولیت بینوش( Juliette Binoche )  برنده جایزه بهترین بازیگر زن در جشنواره کان

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

این کافردلان . . .

درد ما را نیست درمان الغیاث

هجر ما را نیست پایان الغیاث

دین و دل بردند و قصد جان کنند

الغیاث از جور خوبان الغیاث

در بهای بوسه‌ای جانی طلب

می‌کنند این دلستانان الغیاث

خون ما خوردند این کافردلان

ای مسلمانان چه درمان الغیاث

همچو حافظ روز و شب بی خویشتن

گشته‌ام سوزان و گریان الغیاث

حافظ

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

فریاد




همه به دنبال اين هستند كى صدا كرد

اماا نه اينكه براى چى صدا كرد .

. . . . .

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

شعر سیمین بهبهانی در اعتراض به اعدام ۵ نفر در ایران

 بگو چگونه بنویسم یکی نه پنج تن بودند

نه پنج، بلکه پنجاهان به خاطرات من بودند

بگو چگونه بنویسم که دار از درخت آمد

درخت آن درختانی که خود تبر شکن بودند

بگو چگونه بنویسم که چوب دارها روزی

فشرده پای آزادی به فرق هر چمن بودند

نسیم در درختستان به شاخه ها چو می پیوست

پیام هاش دست افشان به سوی مرد و زن بودند

کنون سری به هر داری شکسته گردنی دارد


که روز و روزگارانی یلان تهمتن بودند

چه پای در هوا مانده چه لال و بی صدا مانده

معطل اند این سرها که دفتری سخن بودند

مگر ببارد از ابری بر این جنازه ها اشکی

که مادران جدا مانده ز پاره های تن بودند

ز داوران بی ایمان چه جای شکوه ام کاینان

نه خصم ظلم و ظلمت ها که خصم ذوالمنن بودند
نقل از
پیک ایران

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۷, جمعه

بنان . . .

به بهانه ویران شدن  خانه بنان

باز ای الهه ناز ، با دل من بساز
کاین غم جانگداز ، برود ز برم
گر دل من نیاسود ، از گناه تو بود
بیا تا ز سر گنهت گذرم
باز می کنم دست یاری به سویت دراز
بیا تا غم خود را با راز و نیاز ز خاطر ببرم
گر نکند تیر خشمت دلم را هدف
به خدا همچو مرغ پر شور و شعف به سویت بپرم
آن که او به غمت دل بندد چون من کیست
ناز تو بیش از این بهر چیست
تو الهه نازی در بزمم بنشین
من تو را وفادارم بیا که جز این نباشد هنرم
این همه بی وفایی ندارد ثمر
به خدا اگر از من نگیری خبر ، نیابی اثرم
این همه بی وفایی ندارد ثمر
به خدا اگر از من نگیری خبر ، نیابی اثرم